ای تـــُـــ رنج ، از چـــه تـــو رنـجـیـده ای؟


۱۰۱. من باید می مُردم

اگه زندگی رو اونقدری که باید جدی می گرفتم 

شوخی بدی بود این

اگه زنده بودم هنوز ..




ای تـــُـــ رنج ، از چـــه تـــو رنـجـیـده ای؟



۹۱. من و تو عین همیم

هر دو نیستیم


۹۲. تفسیر انگشت های تو اینست

که "خط سینه هایت ناخواناست"


۹۳. تقصیر خودسوزی من بود

که سراب می آمد از لای پاهایت 



ای تـــُـــ رنج ، از چـــه تـــو رنـجـیـده ای؟


۷۱ - تنهایی 3 بعدی من ، تویی و من و آینه

من و تو مکرر با هم و تنهایی ایم


۷۲ - یک بوسه ی مسموم ، آخرین سکانس ،عزرائیل مرد ...


۷۳ - من از یک جنگ تن به تن بر می گردم

تن من

تن تو

تن ها.... تنها

من برنمی گردم


ای تـــُـــ رنج ، از چـــه تـــو رنـجـیـده ای؟


61- در تدارک این حرف بودم : ' صدای نفس هایت رگ خواب رگ های من را خوب می داند

هــــــــــــا کن ، چهل گیس می شود دست های من '


62 - میان معبد فریاد می زد:

که مرا پیدا کن خدا

گفت که رسم بازی نمی دانی ، من چشم گذاشته ام ... تو به خود آ



ای تـــُـــ رنج ، از چـــه تـــو رنـجـیـده ای؟


۴۱- خون های دلمه شده ی چشمم را همه خواب های دنیا باطل می کنند. باز روسری سبزم را تا خود صبح روی چشم می بندم و باز می کند باد


صبح هم بازی اش گرفته است ، من فقط یک صبح به تعبیر زندگی ام بده کارم
خواب دم صبح تعبیر نمی شود اما شاید این تعبیر ها را بشود به خواب دید


۴۲- باز دستهای من و خط کش چوبی تو ، نقاله بیاور این بار من همه نیاز تو ام


تـــ ُرنج ۲

۲۱- من و یک جلد جدید*

من و بی حرفی مزمن در حد خوره  

من و سکوتی که از جنس من نیست 

من و یک حلقه که شانه هایم را نه، اعتمادم را در هم شکست 

من و یک جمله که در تدارکش بودم 

من نه نیمی از من 

۲۲-رفتم که سر به بیابان بگذارم ، سر را گذاشتم تن نیامد ، تن را گذاشتم سرم را پای بازگشتن نبود . سر ِگذاشته را برداشتم که بازگردم بیابان به گیس های بریده ام چنگ زد  ...

حالا در فکر اینم که بیابان را کجا می شود گذاشت؟ 

 

۲۳- وقتی که جوجه هایی که بزرگ می شوند گرگ می شوند نه مرغ ، سوال همیشگی ام در مورد آفرینش عوض می شود  

اول گرگ بود یا تخم مرغ؟؟؟ 

 

۲۴- جمله ی آخر شماره ی اولم رو هرکدوم  هر جوری خواندید علامت گذاری کنید   

  

ـ* مثل خواهرم که جلد همه ی کتابهایش را یک بار وسط سال عوض می کرد  

پی نوشت : شدیدا دنبال یک قالب قشنگ هستم ، هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستم

 

تـــــً رنج ۱

 

۱۱- هیچ چتری نمی تواند باران را بند بیاورد  دل آسمان دلداری می خواهد نه دستمال  

۱۲- کسی معنی اهلی کردن را می داند؟ 

۱۳- سنگینی مضراب ها بند دل سنتورم را پاره کرد؟ یا دلش پر بود ؟ 

+ بگذر ز من ای آشنا چون از تو من دیگر گذشتم