برای روزهایی که نیامده فالشان را گرفتم متاسفم رفیق ، من از روی کف دستت با تو سر می کنم انگار
راست می گی تو .. باید بس کنم
راستش تو داری با گذشته هام قدم می زنی
با تجربه هام سر می کنی
کنار پوزخندم به همه ی چیزهایی که می دونم ته ش چیه
گاهی وقتا دیگه خسته ایم واسه ادامه ، فقط نقب می زنیم به عقب
رفیق
بذار تموم جسارت م رو حرومت کنم
من نیستم .. هیچ وقتم نبودم
فقط داریم خودمونُ آویزون آدما و چیزا و کارا می کنیم
که یادمون نیافته هــــــــیچ دلیلی برای اینجا موندن نداریم